این زن پسر 2 ساله اش را به کول می بندد و آشغال جمع می نماید

به گزارش وبگردی طفره، نامش زهرا است. او همراه یک فعال محیط زیست، برای جمع آوری زباله از جنگل های گلستان کوشش می نماید. زهرا بارانی بعلاوه مسئول هماهنگی کارگر ها برای حاضر شدن در محل کار و جمع آوری زباله هایی است که در طبیعت رها شده اند.

این زن پسر 2 ساله اش را به کول می بندد و آشغال جمع می نماید

به گزارش ایران، این زن که 3 دختر و 2 پسر دارد، می گوید: من و بقیه کارگرها، صبح زود ساعت چهار، از خانه بیرون می آییم تا ساعت 6 به محل کار برسیم. تا ساعت یک بعد از ظهر هم مشغول به کار هستیم و بعد به خانه می رویم. ما جنگل را از وجود زباله ها تمیز می کنیم. عایدی این کار آنچنان که باید و شاید خوب نیست. چراکه بخشی از آن را برای ایاب و ذهاب کنار می گذاریم؛ ولی می دانید چیست؟ ما عاشق طبیعت هستیم و نمی خواهیم به آن شکل کثیف باقی بماند برای همین کارگری می کنیم و با دستمزی نه چندان زیاد، زباله ها را جمع آوری می کنیم.

زهرا می افزاید: همسرم بیمار است و توانایی کار کردن ندارد. دیابت و سرطان پوست دارد. ماهانه یک میلیون تومان خرج بیماری اش می گردد. یک دخترم در تهران مستأجر است و درس می خواند. برای خرج و مخارج او نیز سعی می کنم پول بفرستم. یک پسر کوچک دو ساله به نام رادین دارم که او را به کمرم می بندم و برای کارگری می روم. همسرم توانایی نگهداری از رادین را ندارد و ناچارم او را با خودم به سر کار ببرم.

زهرا در ادامه می گوید: درست است عایدیم از وجود زباله هاست و هرچه بیشتر باشند کار من هم بیشتر طول می کشد؛ ولی از مردم خواهش می کنم زباله های خودشان را در طبیعت رها ننمایند. اگر زباله نباشد ما بیکار می شویم؛ ولی این بیکاری برای من و دوستانم ارزشمند است و خدا روزی ما را از جای دیگری خواهد داد. بچه های من که به جنگل می روند، نه تنها زباله های خودشان را در جنگل رها نمی نمایند؛ بلکه هر بار، چند کیسه زباله جمع می نمایند تا طبیعت مملو از بی مهری های انسان ها نباشد. از طرفی دلم می خواهد مسافران طبیعت بکر را نظاره نمایند و دلشان از وجود زباله ها نگیرد.

این خانم در ادامه با اشاره به اینکه این روز ها مشغول جمع کردن گل محمدی است، می گوید: من روزمزد کار می کنم. عایدیم کفاف زندگی را نمی دهد، ولی طوری پول خرج می کنیم که دستمان پیش کسی دراز نگردد. چیدن گل محمدی از اول اردیبهشت آغاز می گردد و یک ماه طول می کشد. بعد نخودچینی می کنیم. بعد از آن در فصل پاییز، به تبریز برای سیب چینی می رویم که تا آخر آبان ماه آنجا در اتاقی که کارفرما به ما می دهد می مانیم و زندگی می کنیم. همسرم هم در این مدت در خانه می ماند و یکی از دخترهایم به او سر می زند تا زمانی که من برگردم.

او می گوید: بعد از تبریز به ساری می رویم تا پرتقال بچینیم. از دی ماه به بعد نیز تا عید بیکار هستم. از آن زمان تا عید، از جیب می خوریم. در واقع در طول سال، علاوه بر هرچه خرج و مخارج زندگی است، بخشی را برای این مدت پس انداز می کنیم. بعد از آن، در ماه فروردین دوباره کارهایمان آغاز می گردد.

زهرا در انتها می گوید: من ایران را دوست دارم. امیدوارم شرایط مالی کشور به گونه ای پیش برود که ایرانیان راحت تر در کشور زندگی نمایند.

منبع: فرارو

به "این زن پسر 2 ساله اش را به کول می بندد و آشغال جمع می نماید" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "این زن پسر 2 ساله اش را به کول می بندد و آشغال جمع می نماید"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید