آنالیز پدیده زنان و بچه ها کولبران آب؛ بار تشنگی

به گزارش وبگردی طفره، اینجا ایران است؛ سرزمینی در بخش نیمه بیابانی دنیا، روی کمربندی که عمده چالش های آبی سراسر دنیا در آن واقع شده است. گویی آب و مدیریت آن، از زمان شکل گیری تمدن با این فلات عجین بوده است. اینجا همان سرزمینی است که قناتش به اسم مهم ترین دستاورد بشری در حوزه مدیریت آب به ثبت دنیای رسیده؛ دانشی که گویی در دهه های اخیر به دست فراموشی سپرده شده و بهار و تابستان سال جاری، فقدان این دانش خود را بیش از پیش نشان داده است.

آنالیز پدیده زنان و بچه ها کولبران آب؛ بار تشنگی

همشهری در ادامه نوشت: سال جاری کمتر شهر یا روستایی وجود دارد که تنش و چالش آب را تجربه نکند. دیگر شعار آب هست، ولی کم است جواب نمی دهد. آب دیگر نیست. گرچه مدیران و مسئولان، عمده این چالش را برگردن اقلیم و نوسانات آن می اندازند، اما آنچه حقیقت دارد تشنگی مردم، کوه، دشت و جنگل، خشکی رودخانه ها و نهر ها و کوچک شدن تالاب هاست. سرزمین تمدن، جایی که روزی پایداری منابعش، اجداد ما را به مهاجرت برای ساختن زندگی در آن واداشت، امروز دیگر بهشت نیست.

براساس آمار رسمی، تیر 98 یعنی 2 سال قبل، حدود 5هزار روستا هنوز به آب آشامیدنی دسترسی نداشتند. با گذشت 2 سال اما، همه نقاط کشور تحت تأثیر خشکسالی و سوءمدیریت در تنش آبی به سرمی برند. جزئیات این تنش و مسائل آبی در همه استان ها را در مجموعه گزارش های همین صفحه آنالیز خواهیم کرد.

حالا علاوه بر اینکه بسیاری از شهفرایندان ساعت ها انتظار را برای برقراری دوباره اتصال در شبکه های آب تجربه می نمایند، گروه دیگری آب را بر دوش های کوچک، نحیف یا دست های کوچک خود حمل می نمایند.

کولبری آب با آنچه تصویر شما از کولبری کالاست، فرقی از زمین تا آسمان دارد. اینجا نه از امرار معاش خبری است و نه از قاچاق کالا. نه از دستان پینه بسته مردان کولبر و نه از قاچاقچیان عظیم که سود حاصل از کولبری کالا را به جیب می زنند.

کولبری آب به جابه جایی آب برای مصرف روزانه و بیشتر حتی فقط به قصد مصرف آشامیدنی و نوشیدن اطلاق می گردد. جابه جایی ای که این بار زنان و حتی بچه ها در آن نقش زیادی دارند. این جابه جایی گاه از تانکر های آبرسانی سیار تا خانه از راستا صعب العبور و گاه از چشمه ها و رودخانه هایی که حتی آب تصفیه شده ندارند، آغاز می گردد.

میان بی آبی کولبران آب تا بی آبی ناشی از چند ساعت قطعی روزانه آب، تفاوت بسیاری وجود دارد. خلاف توقع ممکن، اما این پدیده ناشی از سوءمدیریت منابع آبی کشور و تغییرات آب و هوایی فقط در مرکز فلات ایران و استان های کویری دیده نمی گردد، بلکه همه گیری این پدیده در جلگه خوزستان، استان های چهارمحال وبختیاری، کهگیلویه وبویراحمد و حتی استان های پرباران و برف مانند آذربایجان های شرقی و غربی و اردبیل هم وجود دارد. این بار روایت، حکایت کولبری برای یک لقمه نان نیست. این بار شانه های زنان و بچه ها آب را به خانه ها می آورند؛ هرکس بنابه وسع خود و توان بازو و شانه هایش.

برای چاه جان دادند، اما آب ندارند

سیستان وبلوچستان، چه در شهر و چه روستا به خشکی و بی آبی شهره است. کولبری آب در استان پدیده ای تازه متولد شده نیست. تصویر زنان، بچه ها و مردان این استان در کنار تانکر های آب و پای چشمه های بیشتر گل آلود تا پرآب، سال هاست به شناسنامه تصویر های خشک ایران بدل شده.

درست است که در شهر های دیگر هم زنان پای کولبری آب ایستاده اند، اما روایت زنان در شهر های جنوبی سیستان و بلوچستان، روایت غم انگیزتری است. سیستان وبلوچستان یکی از استان های محرومی است که آمار سوءتغذیه در آن به ویژه در میان زنان و بچه ها بالاست و این شرایط وقتی پای کولبری آب در میان باشد، بیشتر خود را نشان می دهد.

گل بانو یکی از هزاران زنی است که در نبود آب لوله کشی و تانکر آبرسانی از سال ها پیش کولبری آب می نموده؛ از وقتی دختر کوچکی بود: 6-5 ساله بودم که همراه مادرم برای آوردن آب پای هوتک ها می رفتم و حالا هم که زنی 40 ساله ام داستان همان است که بود. کمردرد و پادرد کمترین چیزی است که در نتیجه کولبری آب نصیب مان می گردد.

پری ناز هم با اینکه به علت آرتروز شدید دیگر جان و رمقی برای کولبری ندارد و منتظر نوه هایش می ماند، معتقد است این ماجرا بیش از همه به زنان آسیب زده است: نبود آب در حالت عادی موجب بروز عفونت های زیادی در زنان منطقه ما می گردد. آب بهداشتی نداریم و آب هوتک ها هم آلوده است، اما چاره ای نداریم. با همه این ها حمل دبه های سنگین آب درد های مفصلی را هم به درد های دیگرمان اضافه نموده است. مگر زنان ما با این همه محرومیت چقدر بنیه دارند؟

درد سیستان وبلوچستان فقط همین نیست. منطقه های هم هستند که قرار بود مشکل شان حل گردد و نشد.

روستای سرکوست بخش بنت نیکشهر مدت هاست در انتظار آب آشامیدنی مانده. درد این روستا انگار مضاعف است. 2 سال از حفر چاه مجتمع آبرسانی سرکوست می گذرد، اما آبی به مقصد سرکوست و روستا های اطرافش جاری نشده است.

محمدامین از اهالی این روستاست. او می گوید: حداقل هزار نفر در انتظار راه اندازی این مجتمع آبرسانی هستند. مردم از محل دهیاری و خودیاری هم پول حفر چاه و خرید ترانس برق را دادند. برای حفر چاه خودمان ایستادیم و یاری کردیم. دو نفر از اهالی جانشان را از دست دادند، اما آبی به ما نرسید.

70میلیون تومان پول جمع کردیم، اما هنوز باید کیلومتر ها راه برویم تا از چاه آب بیاوریم. مگر آدم چقدر می تواند آب به دوش بکشد؟ خودمان می رویم، زن هایمان می فرایند، بچه هامان می فرایند، این انصاف نیست. ما هیچ نداریم. از یک طرف برای یک قرص نان می دویم و از یک طرف برای آب. صدایمان به گوش نمی رسد. پشتمان خمیده شد آن قدر پی نان و آب گشتیم. اینکه انصاف نیست، خدا را خوش نمی آید.

علیرضا قاسمی، مدیرعامل آبفای این استان، می گوید: مانند همواره مشکل اعتبار داریم. در قالب تفاهمنامه سه جانبه میان مجلس، استانداری و شرکت مهندسی مجری، در صورت تامین اعتبار ساخت مجتمع آبرسانی سرکوست تکمیل می گردد، اما بدون اعتبار نمی توانیم کاری انجام دهیم.

تانکر هم به زردلان نمی رسد

زردلان در میان جنگل های بلوط چرداول ایلام گم است. با اینکه بلوط های تشنه زاگرس از تشنگی جان دادند یا در آتش سوختند، اما هنوز هم زردلان را در قلبشان پنهان نموده اند. زنان و بچه ها زردلان، هرروز کیلومتر ها راه تا چشمه می فرایند؛ کوزه بردست یا گالن های 20و40لیتری بر پشت. آب لوله کشی هنوز به زردلان نرسیده است. اگرچه همین حوالی، کمی پایین دست تر، مثلا در سیرکانه هم اوضاع همینطور است، شیلانه می گوید: خدا را شکر به سیرکانه با تانکر آب می رسد.

شیلانه اهل زردلان است. با دو دخترش همراه همسایه هرروز تا چشمه می فرایند. دختر 9ساله اش هم می رود. شیلانه می گوید: بچه ها خسته می شوند. دستشان کوچک است. قوت بازو ندارند. راه سخت است، اما چاره ای نیست و اگر بچه ها نیایند باید روزی چندبار برویم.

او ادامه می دهد: چشمه هم دیگر آن طور آب ندارد. می بینید که نهر ها هم خشک شده اند. البته مرد ها چندبار به مسئولان شکایت نموده اند، اما تا به حال نتیجه ای نداشته. چاره ای نیست، ما هم عادت نموده ایم. بازهم خدا را شکر، چشمه برایمان مانده است.

رئیس اداره عشایر چرداول هم شرح می دهد که بیشتر روستا های دهستان های هلیلان، زردلان، سیرکانه و چلوستان با تانکر آبرسانی می شوند، اما بعضی منطقه ها چنان صعب العبور هستند که ماشین آبرسان نمی تواند به آن ها دسترسی پیدا کند.

حسین امرایی می گوید: این موضوع دیگر در اختیار ما نیست، بلکه باید مشکل دسترسی به روستا حل گردد.

بازی بچه ها مارگون و دهدشت

شیلانه دل آدم را به درد می آورد، با همه مسائل، شکر پرودگارش را می گوید. آدم به ایمانش غبطه می خورد، اما انگار این روایت، روایت قلب همه آدم های این دیار است. محرومیت چیزی از نجابتشان کم نمی نماید. کمی آن سوتر، روی نقشه جغرافیایی در مارگون و دهدشت کهگیلویه وبویراحمد هم روز ها بر همین روال می گذرد. مرد ها سرکار می فرایند، زنان و بچه ها خودشان را تا چشمه ها یا تانکر های آب می رسانند و گالن گالن یا کوزه کوزه آب به خانه می آورند.

روستا های ده بید، ده قنات، پاچاب و چریبون فقط 120کیلومتر با مرکز استان فاصله دارند. کل سیاه و چال باغ و تلخدان هم روستا های دورافتاده ای نیستند. هویشه، یکی از زنان روستا می گوید که اگر تانکر آب رسان به روستا بیاید، بچه ها پیش از ما ظرف های خالی را برمی دارند. برایشان یک بازی شده.

می دوند تا ببینند چه کسی زودتر به تانکر می رسد. این بازی را در راه برگشت هم ادامه می دهند. ما هم که به سرعت آن ها نمی رسیم. بچه ها نمی دانند این یک بازی نیست. برای آن ها همه چیز شادی و خنده است، اما وقتی آب تمام می گردد دیگر بازی هم معنا ندارد.

او ادامه می دهد: دست بچه ها ما پینه بسته است، دست های ما هم. برای بچه ها فرقی نمی نماید، اما قلب پدر و مادر ها ریش می گردد وقتی دست های پینه بسته شان را می بینند. کسی که جای ما نباشد ما را نمی فهمد.

مدیر آب و فاضلاب شهرستان مارگون، اما می گوید: باید شبکه آبرسانی این روستا ها بازسازی می شد، اما برای بازسازی آن ها اعتبار نداریم.

نعمت الله پیش آهنگ ادامه می دهد: اعتبار ما آن قدر ناچیز است که وقتی خودروی شرکت خراب شد و تعمیر کردیم هنوز نتوانستیم پول آن را بگیریم. چطور با این اعتبار شبکه های آب را بازسازی کنیم یا توسعه دهیم؟

5هزار نفر در کنار رودخانه تشنه اند

نام روستا های همدان را کمتر در میان منطقه ها دارای بحران آب شنیده ایم، اما روستای علی آباد دمق، یکی از روستا های دهستان ترک شرقی بخش جوکار ملایر، این روز ها به میزان خوزستان درد بی آبی دارد. می گویم خوزستان، زیرا این روستا هم در مجاورت سه رودخانه بی آب مانده است.

بیش از 5هزار نفر جمعیت، دیگر نه آب برای باغداری دارند، نه کشاورزی و نه حتی آبی برای خوردن. حسین یکی از اهالی این روستاست و می گوید: رودخانه ها خشک شده اند. باغداری و کشاورزی مان در حال ازبین رفتن است. آب آشامیدنی برای زن و بچه مان نداریم. در مصرف آب خودمان تا بتوانیم صرفه جویی می کنیم تا یک وقت بچه ها بی آب نمانند. اما می مانند. مگر در آبرسانی سیار چقدر آب می آورند.

او ادامه می دهد: بچه ها و زن های ما هر روز باید چند کیلومتر راه بفرایند تا جایی که تانکر ها مستقر هستند و در صف طولانی در گرما بایستند. همسرم گالن ها را روی دوش خودش و پسرانم می بندد. کمر آدم می شکند. ما تمام زندگی مان با شرف کار کردیم، حالا باربری می کنیم انگار. نه که باربری شغل بدی باشد، اما چرا باید برای چهار قطره آب باربری کنیم؟ این موضوع تا کی ادامه دارد؟

پاسخ سؤال حسین را حتی متولیان آب استان نمی دانند. سعید میرزایی، رئیس شرکت آبفای شهرستان ملایر، می گوید: از سال95 ساخت یک مجتمع آبرسانی به نام شهیدشاملو مصوب شد. با اعتبار تخصیص یافته بخشی از این طرح اجرا شد، اما همچنان نیازمند تخصیص اعتبار برای تکمیل آن هستیم، زیرا امکان تزریق اعتبار یکباره وجود ندارد و این طرح باید با اعتباری که هر سال می آید، تکمیل گردد. اینکه بخواهیم برای یک روستا اعتبار ملی بگیریم تقریبا ممکن نیست و بنابراین مجتمع آبرسانی روستایی تنها گزینه ما بود.

افزایش مهاجرت در گورچین

در گورچین قلعه ارومیه داستان بی آبی به حدود 5ماه می رسد. 5 ماه فقط برای سال جاری. عیسی از اهالی روستای گورچین است. او می گوید: آب روستای ما از چاه تامین می شد. پس از انقلاب برای ما یک چاه حفر نموده بودند، اما وقتی دریاچه خشک شد آب چاه هم شور شد.

او ادامه می دهد: آب چاه آن قدر شور است که حتی به درد شست وشوی لباس هم نمی خورد. ما کشاورز و دامدار هستیم. بسیاری از اهالی کوچ نموده اند. آب که نباشد هیچ نیست. این چند خانواده هم که مانده اند همه در فکر کوچ هستند.

عیسی اضافه می نماید: حالا هرسال فصل گرم باید برای ما با تانکر آب بیاورند. سال جاری از آغاز سال نو مشکل آب داریم. این موضوع غصه اش به قلب ماست، اما زحمتش به دوش زنان و فرزندانمان. بیشتر وقت ها آب که می آید ما نیستیم. آن ها باید گالن های آب را این طرف و آن طرف بکشند، ببرند و بیاورند. با دهیار بار ها صحبت کردیم. دهیار هم با اداره. قول می دهند زود مشکل را حل نمایند، اما هنوز خبری نیست. در این روستا پیرزنی داریم که اگر بچه ها نباشند باید خودش گالن آب را حمل کند. خدا را خوش نمی آید سهم مردم از آب، یک چاه شور باشد و از زمین، شوره زار.

منبع: فرارو

به "آنالیز پدیده زنان و بچه ها کولبران آب؛ بار تشنگی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "آنالیز پدیده زنان و بچه ها کولبران آب؛ بار تشنگی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید